ایمان واقعی...

چند لحظه با خدا

درحالیکه خشکسالی پیشرفت می کرد و به نظر می رسید که همیشگی خواهد بود.

تعدادی از کشاورزان امریکای شمالی نسبت به اینده ی خود نا امید شده بودند.

باران نه تنها برای محصولات کشاورزی بلکه برای  زنده نگه داشتن مردم شهر نیز حیاتی بود .

زمانی که وضع وخیم تر شد کلیسای محل نیز درگیر موضوع گردید.انها تصمیم گرفتن که دعا کنند و از خدا بخواهند که باران ببارد.

همه مردم در کلیسا جمع شدند.کشیش مشغول ارام ساختن حضار بود تا جلسه دعا را شروع کند که ناگهان

متوجه دختر کوچکی شد که در ردیف جلو به ارامی در جای خود نشسته بود .

چهره ان دختر از هیجان می درخشید و در کنارش چتر قرمزی قرار داشت که اماده استفاده کردن بود .

معصومیت آن دختر کشیش را به لبخند وا داشت چون به ایمان او پی برده بود.
                                                                       

  



نظرات شما عزیزان:

فرشید
ساعت20:17---2 تير 1393
با سلام
لطفا اصلاح گردد
******* خود نا امید ششده بودند*******
پاسخ:بینهایت سپاسگذارم.یه دنیا ممنون هم از نظر وهم از حضورتون.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در یک شنبه 1 تير 1393برچسب:,ساعت18:1توسط عاشق خدا | |